پنج ماهگیت مبارک عزیزم
پسر گلم شروع پنج ماهگیت مبارک.
امیررضاجون روز 25 بهمن وارد 5 ماهگی شدی و روز به روز داری بزرگتر میشی وکارهای جدیدتری یاد میگیری ، شیطونیهاتم بیشتر شده وبا کارهاو شیرینکاریهات بیشتر تو دل مامان وبابا جا میگیری حالا دیگه شدی نفس مامان وبابا ،که اگه لحظه ای ازت دور باشیم ،نفس کشیدن برامون سخت میشه
.
امیر رضای گلم یه روز بعد از تولد 5 ماهگیت باهم رفتیم شوط خونه دایی علی ،بعد از نهار رفتیم مغازه دایی جون ، برات لباسهای خوشگل برای عیدت خریدیم که همشون مبارکت باشه .
من وبابات هم یه چیزهایی برای خودمون گرفتیم اما نه به اندازه تو ، تو دیگه حالا شدی تمام وجودمون .
امیر رضا جونم من وبابات بی اندازه دوستت داریم
امروز25 بهمن تولد پنج ماهگیت مصادف شده با روز عشق که روز سپاس گذاری از خداوند است
زیرا که عشق را آفرید تا یادمان باشد کسی هست برای عاشق بودن
تا با تمام وجود به او بگوییم
"عشق من روزت مبارک"
فردای اون روز شروع دو تا اتفاق جدیدبود اولش اینکه شروع اولین روز دانشگاه بابات درمقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تبریز بود و دیگه اینکه شروع اولین روز بنایی خونه جدیدمون بود.
از این به بعد من وتو باید دو روز توی هفته دوری بابات رو تا شب تحمل کنیم آخه بابات صبح میره مدرسه بعد از ظهر هم میره دانشگاه. بعدش شب که خسته میرسه خونه وقتی تو رو میبینه ویه کم باهات بازی میکنه به قول خودش خستگی از تنش در میره .