امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

امیررضادلبندم

کارهای جدید

عزیزم الان داری آخرهای شش ماهگی رو میگذرونی آنقدر ناز وشیطون شدی وکارهای عجیبی میکنی که اندازه سنت نیست و همه تعجب میکنند از این همه شیطونی های تو تازگیهاهم که عادت کردی سرت رو میذاری زمین و شکمت رو میبری بالا  وقتی من وبابات اولین بار این کارت رو دیدیم کلی بهت خندیدیم  تو هم برگشتی و با خنده نگامون کردی  وقتی دیدی که ما خوشمون اومده و باعث خوشحالی ما شدی این کا رو چند بار دیگه هم تکرار کردی هر چقدر اسباب بازی کنارت باشه باز هم تا مهر رو هر جا میبینی فوری هجوم میاری به طرف اون تا اون رو ببری تو دهنت  آخه یه بار اونو قبلا مزه کردی و به نظرت خوشمزه و خوش طعم اومده اینه که دست بردار نیستی الان دیگه هر جا که ...
13 ارديبهشت 1392

آخرین روزهای اسفند ماه

امروز یکی از روزهای آفتابی آخرین ماه زمستونه و چیزی به عید نمونده حالا دیگه همه جای شهر رنگ و بزی عید داره خرید های عید و فرشهایی که اد دیوارهای خونه آویزونند و همه مردم هم در حال خونه تکونی هستند خلاصه همه یه جورایی دارند خودشون رو برای استقبال از سال جدید آماده میکنند. ما هم که امسال نتونستیم خونه تکونی کنیم  چون یه ماه بعد از عید اسباب کشی داریم و هم اینکه عید خونه نیستسم و میریم مسافرت . امسال  با وجودپسرم امیررضا عید برای ما خیلی متفاوت تر و بهتر از سالهای قبل خواهد بود  ما قراره پس فرداصبح زود راهی قم بشیم و عید رو اونجا خونه مامانم مهمونیم اگه خدا بخواد قراره سال تحویل در جوار حضرت معصومه باشیم و برای سلامتی خودمو...
24 فروردين 1392

بدون عنوان

سلام من بابای امیررضا10روزه که بدون مامان امیررضا وخودامیررضا تنها خونه هستم آخه اونارفته اندقم خونه مادربزرگ امیررضا  من مونده امو این وبلاگ بی صاحب بلدهم نیستم کارکنم فقط اومده ام بگم که مامان وامیررضا مسافرت هستند بههمین خاطر وب تعطیله.
5 فروردين 1392

پنج ماهگیت مبارک عزیزم

پسر گلم شروع پنج ماهگیت مبارک.   فونت زيبا ساز ا میررضاجون روز 25 بهمن وارد 5 ماهگی شدی و روز به روز داری بزرگتر میشی وکارهای جدیدتری یاد میگیری ، شیطونیهاتم بیشتر شده وبا کارهاو شیرینکاریهات بیشتر تو دل مامان وبابا جا میگیری حالا دیگه شدی نفس مامان وبابا ،که اگه لحظه ای ازت دور باشیم ،نفس کشیدن برامون سخت میشه .                                                                  ا میر رضای گل...
5 فروردين 1392

مدلهای خوابیدن

  فونت زيبا ساز فونت زيبا ساز جیگرم ،گل پسرم این روزها روش های خوابیدنت یه خورده تغییر کرده،حالی وقتی میذارم سر جات، زیاد طول نمیکشه که میبینم برگشتی یا به پهلو یا روی شکمت خوابیدی    عسل مامان وقتی میبینم که اینجوری خوابیدی نگرانت میشم حالا دیگه شبها اصلا نمیتونم دخواب راحتی داشته باشم همش تو ترس و نگرانی از اینکه برگردی و خدایی نکرده خفه بشه آخه میگن یکی از عاملهای خفگی در نوزادان همینه اینه که تند تند از خواب بیدار میشم و درست میذارمت. مامانی نمیدونم چرا احساس میکنم وقتی به پهلو میخوابی راحتتری اینه که بهت دست نمیزنم تا را...
18 اسفند 1391