دلنوشته های مامان
درگذرگاه زمان.گردش خاطره ها.خیمه شب بازی دهر.با همه تلخی وشیرینی خود میگذرد.عشقها میمیرند.رنگها رنگ دگر میگیرندو فقط خاطره هاست که چه شیرین وچه تلخ..... دست ناخورده بجا میمانند.
زندگی را برایت زیبا میسرایم ولحظه های تکراری و بیقرارش را مرور نمیکنم.روزهایت به رنگ ترانه های پرشکوه بهاری بادوامواج پرخروش آینده درسازآرامش وجودت ساکت وخاموش باد!
امیدآنکه همواره در اوج خوشی باشی
تو آمدی و با نگاه شیرینت ، با گرمای وجودت ، با چشمای بی نظیرت ، دردانه ای محبوب و دلپذیرم.
چگونه برای تو از شادی غیرقابل توصیف ،داشتن تو بگویم...از شوق دیدارت....از لحظه تولدت....
تو آمدی و به زندگی ما رنگ تازه ای زدی....چونان رنگ گلهای بهشتی با عطری دلاویز و به غایت مدهوش کننده...
عظمت پروردگار را در ظرایف وجود دوست داشتنی ات می جوییم و خدا را با تمام ذرات هستی امان حمد می گوییم...
""" الحمدالله رب العالمین
پروردگارا
آرامش را همچون دانه های برف
آرام و بیصدا به سرزمین قلب کسانیکه برایم عزیزند
بباران